استرس در کودکی باعث اسیب سیستم عصبی مغزی شود !!!!!

تجربه تعدادی از عوامل استرس زا در دوران کودکی می تواند آسیب های سیستم عصبی مغز را گسترش دهد و منجر به بیماری ها و اختلالات روانی در طول زندگی و حتی مرگ زود هنگام شود.

یک مطالعه در ژورنال طب پیشگیری نشان داده که کودکان با در معرض قرار گرفتن به شش مورد از تجارب مضر کودکی(ACEs)[1] یا بیشتر از آن دچار صدمات جبران ناپذیری می شوند. طی پژوهشی کودکانی که دوبار در خطر مرگ زودرس قرار داشتند با بچه هایی مقایسه شدند که تجربه بیماری نداشته بودند در این مطالعه پرسشنامه ای بود که به 17000بزرگسال داده شد که تاثیرات دراز مدت ACEs را می سنجید :

-     قرار گرفتن تحت آزارهای جسمی و کلامی.

-     داشتن یک مادر تنبیه کننده و شاهد خشونت خانگی.

-      زندگی در یک خانواده با اعضای مبتلا به سوء مصرف مواد یا بیماری های روانی.

-      داشتن والدین از هم جدا شده یا طلاق گرفته.-

-    عضو خانواده دارای سابقه کیفری و زندانی بوده.

دیوید براون محقق اصلی مطالعه و اپیدمیولوژیست معتقد است برخوردار بودن از شش مورد یا بیشتر از نشانگان ACEs نزدیک به بیست سال به طور متوسط در مقایسه با افراد سالم و کسانی که تجربه ACEsنداشتند، از عمر انسان می کاهد . این پژوهش نشان دهنده نکته مهمی است که که پیامدهای تروماهای دوران کودکی می تواند در طول دوران زندگی افراد گسترده شود.

بسته به موقعیت شما ، به حداقل رساندن عوامل استرس زا در زندگی ممکن است کمی دشوار باشد. وقایع و حوادث قطعی زندگی مثل مرگ در اعضای خانواده، حوادث آسیب زای شدید اجتناب ناپذیر است . علاوه بر این گاه خصوصیت کودکان نیز در رابطه آنان با والدین می تواند اجتناب ناپذیر باشد. برای مثال مادران نوزادان نارس، بیشتر از مادران نوزادان عادی ، از فرزندشان و استرس بچه داری خبر می دهند(م). اگر شما تجربه یک رویداد آسیب زا را در گذشته یا بیماری روانی درمان نشده داشتید، آگاه باشید که می تواند تاثیر عمیقی بر زندگی کودک شما داشته باشد. بنابراین تجارب والدین در دوران کودکی آنها خیلی مهم است.استرس زندگی و گرفتاری های روزمره با کاستن توانایی والدین، بر سازگاری کودک تاثیر سوء می گذارند.تحریک پذیری، غم، نفرت، منفی گرایی مادران افسرده در والدینی که افسردگی بالینی ندارند اما زیر فشارند دیده می شود(م).

همه استرس های دوران کودکی ارتباطی به حوادث تروماتیک ندارند گاهی کودکان ممکن است مضطرب باشند به خاطر نوع ارتباطی که با همسالان خود دارند(کمرویی، سوءاستفاده، زورگویی و ...)مشق شب، انتظارات بیش از حد والدین ، ترس از تنبیه شدن ، روابط پر تنش بین والدین و بسیاری دیگر ؛ در این جا به چند راه حل می پردازیم که می تواند به کاهش استرس های کودکان کمک کند:

 

-    بهترین کاری که می توان انجام داد اطمینان دادن به فرزندان با یک گفتگو با آن هاست و اجازه دادن به آنها برای ابراز احساسات شان و پیدا کردن بهترین راه حل از طریق گفتگوی دو طرفه است. بسیاری از استرسورهای دوران کودکی به نحوی از سوی بزرگترها قابل کنترل است.

-      مطمئن باشید که اطلاعات کافی را در مورد گذراندن روز با پرسش از فرزندتان در اختیار دارید، درمورد دوستانش، احساساتش. گاهی بچه ها نیاز دارند تا با کسب اطمینان از طریق دریافت اطلاعات صحیح در مورد راه های کاهش استرس به آرامش برسند.

-      بسیاری از فعالیت های فوق برنامه ای مثل نواختن ساز و شرکت در فعالیت های ورزشی می تواند در غلبه بر استرس ها کمک کند. خصلت بسیاری از کودکان و خردسالان این است که بسیاری از آنها نیاز به زمانی برای استراحت و انجام ندادن تکلیفی آموزشی دارند که می تواند باعث خلاقیت بیشتر و استرس کمتری شود.همچنین کودکان از طریق قوه قوی تخیل و بازی ، خود را با بسیاری از شرایط سازگار می کنند.

-      ترویج تغذیه سالم و ورزش: برای بچه ها و حتی بزرگسالان، تغذیه مناسب و ورزش منظم می تواند یک روش مستمر برای کسب آرامش بیشتر باشد.

-     داشتن یک برنامه منظم، قابل اطمینان به انجام می تواند کمک بیشتری به انسجام احساسات بچه ها بکند. برای این منظور در خانواده تقویمی بر روی دیوار نصب شود و بدین وسیله همه در خانه خواهند دانست که چه برنامه هایی در شرف وقوع است.این باعث می شود کسی از پیش امدن برنامه ها هیجان زده نشود.

-     از مصرف زیاد کافئین و شکر اجتناب کنید:

برخی از استرس های زندگی را با اصلاح الگوی غذایی می توان کنترل کرد ؛مصرف زیاد کافئین و شکر می تواند باعث اضطراب زیاد شود. سعی کنید این ترکیبات غذایی را در برنامه های غذایی فرزندتان کم کنید. 

روانشناسی رنگ ها....رنگ مورد علاقه

برخی از روانشناسان عقيده دارند رنگی که برگزيده و دلخواه کسی است ميتواند گويای خصوصيات اخلاقی و روانشناسی او باشد. نوشتار زير چکيده ای است که بر اساس اين نظريه و پس از سالهای پژوهش نگاشته شده:


قرمز: خوش قلب اما خودپرست
اين رنگ مظهر شدت و زياده روی است که گاهی در جهت مخالف آن است. قرمز رنگ عشق و تنفر و فداكاری و خشونت و خون و آتش. كسی كه به اين رنگ علاقه دارد هرگز نمي تواند در زندگی بی تفاوت باشد.

اين گونه اشخاص تند و سركش و در عين حال فعال و شجاع و کمی عجول هستند. احتمال شكست به خصوص در عشق برای آنها فراوان است.

قضاوتهاي عجولانه و ناگهاني در مورد ديگران اغلب سبب از بين رفتن دوستي هايشان مي شود، با آن كه در عشق كاملاً فداكارند اما اگر روزی حوادث بر وفق مراد نباشد بدون تفكر و جويا شدن علت مي جنگند.

دو عيب بزرگ خودپرستی و عدم كنترل، در نفس آنهاست و دو صفت ممتازشان خوش قلبی و حس بزرگ طلبی است. به طور كلی دوستداران رنگ قرمز دارای خصوصيات متضادی هستند.


صورتی: مورد علاقه ديگران
رنگ صورتي درواقع همان قرمز است كه كمرنگ شده باشد. اگر به اين رنگ علاقه داريد تمام صفات رنگ قرمز را كمی ملايمتر دارا می باشيد، با گذشت هستيد و در عشق، تندی نشان نمی دهيد.

ديگران را خوب درك مي كنيد و با اطرافيان خود با ملايمت و لطف رفتار می كنيد و به دليل نشاط و شادابي تان مورد علاقه اطرافيان خود هستيد. آنهايي كه به اين رنگ علاقه دارند اغلب شكستها، خشونتها و دشواري های زندگی را تحمل كرده اند و با مشكلات فراوان مواجه شده اند.


آبی: نظم، پشتكار، تنهايی
رنگ آبی از رنگهايی است كه طرفداران زيادی دارد. اگر به اين رنگ علاقه داريد، كاملاً می توانيد هوس و احساسات و هيجانات خود را كنتر ل كنيد.

ظاهر آرام شما ديگران را وادار مي كند كه به شما احترام بگذارند و دوست داريد پيوسته مورد احترام و ستايش ديگران قرار بگيريد.

در خريد و پوشش لباس قناعت می كنيد و به علت شرم و حيا و گاه غروری كه داريد ميل داريد اغلب تنها باشيد. حماقت و عدم فهم ديگران شما را كسل می كند و كسانی كه از نظر هوش و فهم بر شما برتری دارند شما را ناراحت می كنند.

كارهای خود را از روي نظم و ترتيب و بر پايه قواعد معينی انجام مي دهيد. يكی از صفات مشخص شما پشتكار شماست.


ارغوانی: رنگ عارفها و روانگران
رنگ اسرارآميز و باشکوهی است. دوستداران اين رنگ پيوسته مجذوب زيبايی ها و ظرافتها مي شوند و مغرور و اجتماعی هستند. معاشرت با اين دسته لذتبخش است که امور معنوی بيشتر می پردازند. ارغوانی رنگ مورد پسند عرفا نيز هست!


قهوه ای: قابل اعتماد
اگر رنگ قهوه اي را دوست داريد كاملاً می توان روی شما حساب باز كرد. باثبات و مقدس، شاعرپيشه وكمی فيلسوف مآب هستيد.

به ندرت تغيير عقيده مي دهيد و با آن كه كمتر تصميم می گيريد اما هر بار كه تصميمی بگيريد آن را به مورد عمل می گذاريد.

شما كاملاً در نگهداري پول و اسرار ديگران قابل اعتماد هستيد. ميل داريد پيوسته در عالم خودتان باشيد و گاهی اوقات با اطرافيان خود رفتار خشونت آميزی در پيش می گيريد. در عشق هرگز بدبين و تند نيستيد.


خاكستری: احساس بی نيازی
اين رنگ مظهر چشم پوشي از خوشی های دنياست. كسانی كه به اين رنگ علاقه دارند اغلب در زندگي احساس رضايت می كنند، خاكستری رنگ عقلا است و جوانانی كه به اين رنگ اظهار علاقه می كنند درواقع خود را هم شأن و هم طراز اشخاص کهنسال ميدانند و در زندگي احساس بی نيازی می كنند.

در عشق بر افراد مسن تر از خود تمايل دارند و اغلب كسانی كه از نظر فكر و ايده به آنها برتری دارند خيلی آسان طرف توجهشان قرار خواهند گرفت.


پرتقالی: صداقت آری، هوسبازی هرگز
رنگی است تركيبی و آنهايی كه اين رنگ را رنگ دلخواه خود می دانند متكی به نفس نيستند. اجتماعی و خوش خلقند و با مردم خوب رفتار می كنند.

نفوذ در اين گونه افراد مشكل است كسی كه آنها را دوست بدارد می تواند با او به آسانی ازدواج كند. هوسباز نيستند و اگر با كسی دوستی كنند صداقت و فداكاری دارند. اگر افراد اين دسته با كسی كه خصوصيات اخلاقی خودشان را داشته باشد ازدواج كنند سعادتمند می شوند.


سبز: كنجكاوی
رنگ سبز طبيعت وتازگی است. اگر به اين رنگ علاقه داريد زندگي با شما آسان است. نقطه اشتراك فراوانی با افراد علاقه مند به رنگ پرتقالی داريد روابط شما با ديگران بر پايه ی اصول و قرارداد است.

دوست نداريد كه در زندگيتان حوادثی به وقوع پيوندد اما كنجكاوانه به ماجراهای زندگی ديگران توجه داريد.


فيروزه ای: اسرارآميز و پند ناپذير
دوستداران اين رنگ اسرارآميزند و احساساتی و كارهای شخصی خود را به خوبی اداره می كنند. پشتكار دارند و باثباتند و به نصايح ديگران در مورد كارهای خود كمتر توجه دارند. فيروزه ای معمولا رنگ مورد علاقه ی خانمها است.


سياه: خوش ذوقی و ظرافت طبع
اين رنگ برخلاف عقيده ی همگان رنگ نوميدی و عزا نيست بلكه نشانه خوش ذوقی و ظرافت طبع است. اگر از دوستداران اين رنگ هستيد مسلماً به شخصيت اطرافيان خود احترام می گذاريد و برای آن كه ديگران را با ارزش و برجسته نشان دهيد از هيچگونه كمكی به آنها دريغ نمی كنيد و هرگز خود را به ديگران تحميل نمي نماييد همچنين عقايد و نظريات ديگران را به آسانی مي پذيريد.

يک نکته ی رنگی :
توجه و علاقه شما به رنگها در طی زمان تغيير می كند به دليل آن كه خصوصيات اخلاقيتان نيز در ساليان دراز تغيير خواهد كرد. اما اگر در مورد رنگی ناگهان عقيده خود را عوض كنيد به علت ضعف شما و يا به علت نيازتان به تغيير محيط است.  

 پی نوشت: 

سلام  

پوزش می طلبیم واسه غیبتمون در این مدت یه مدت که بلاگفا در حال تغییر بود یه مدت هم که ما در حال تغییر بودیم..... 

دوم اینکه بازم اول مهر شد و کلی روانشناس ناز و خوشکل و بلا به جمع ما اضافه شد بهشون تبریک میگیم و ورودشون به دانشگاه هرمزگان رو خوش آمد میگیم.... بووووووووقققق

سوم اینکه مرسی از همه دوستانی که با وجود فعال نبودن ما به اینجا سر میزدن و پیگیر وبلاگ بودن از همینجا دست تک تکتونو بوس که نه!!!!! ولی به گرمی می فشارم و تشکر می کنم  

لبخندتون زیبا....شادی هاتون پایدار......راستی پاییز  مبارک

با اعتماد بنفس ها این شکلی  هستند.

          

 

               
                                

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

داشتن و نداشتن اعتماد به نفس در زندگی روزمره هر آدمی بسیار تاثیرگذار است. فکر کنید در یک کلاس درس حضور دارید و آن درس را به خوبی بلد هستید. استاد سوالی را می پرسد، شما اگر اعتماد به نفس داشته باشید دست خود را بالا برده و پاسخ را بلند و شفاف می گویید اما اگر فردی بدون اعتماد به نفس باشید با توجه به اینکه پاسخ را می دانید ترجیح می دهید سکوت کنید.

پاسخ ندادن در جمع برای شما مهم تر از آن است که نمره خوبی از آن درس بگیرید. بدین ترتیب بی اعتماد به نفس بودن یعنی عقب ماندن از خیلی فرصت ها در زندگی. در این مطلب به کمک پویا ودایع سخنران و مدرس زبان بدن، زبان بدن افراد با اعتماد به نفس را بررسی می کنیم.

:: با اعتماد به نفس ها مثبت گرا هستند این افراد مثبت گرا هستند و همیشه مسائل را مثبت و خوب می بینند و افکارشان را باصدای بلند بیان می کنند، آنها به نکات منفی توجه دارند ولی هیچ گاه درباره این موضوعات حرفی نمی زنند. از دست های خود زیاد استفاده می کنند و در تمام توضیحات کلامی دست ها را همراه می سازند. در واقع دست ها را ابزاری برای بیان احساسات خود می دانند. استفاده از حرکات که قاطعیت و اصالت را نشان دهد جزء دستور کار آنهاست. دست های دیگران را لمس می کنند و دست های خود را همچون یک جمله رقصان در هوا به حرکت درمی آورند. آنان دست ها را جزء دارایی های ارزشمند برای بیان کلمات و جملات خود می دانند.

:: تمام قد و استوار قدم های آدم با اعتماد به نفس گاه تند و همراه با استواری است. این قدم های تند نشان دهنده عجله و شتاب نیست بلکه نشانه یک نوع تفاوت ظاهری و اطمینان از حرکت درست در مسیر است. معمولا موقع ایستادن سینه خود را ستبر می کنند و جلوی شخص مورد نظر می ایستند تا دیگران آنها را تمام قد و از تمام زوایا ببینند. این کار یک نوع فخرفروشی نیست بلکه این افراد از دیده شدن لذت می برند و خود را در معرض نقد دیگران قرار می دهند چون از گفت وگوی دیگران در مورد خود لذت می برند. این افراد به طور معمولا پاهای خود را اندازه عرض شانه باز می کنند و نوک انگشتان پاها را رو به جلو قرار می دهند تا استوار تر بایستند.

:: خنده های بلند خنده این افراد با صدای بلند و رسا همراه است. از خندیدن با صدای بلند در جمع لذت می برند، دوست دارند بر دیگران تاثیر بگذارند و دیگران از خنده آنها مطلع شوند. از خندیدن با صدای بلند به عنوان یک ابزار برای دیده شدن استفاده می کنند. علاوه بر این در تلاش هستند تا همیشه دندان های تمیز و سفیدشان را به همه نشان دهند.

:: سکوت های معنا دار افراد دارای اعتماد به نفس معمولا یک مشخصه یکسان دارند و آن سکوت های معنی دار آنهاست که در میان جملات دیگران و جملات خودشان از این سکوت ها استفاده می کنند. این سکوت ها برای جلب توجه و گرفتن زمان برای فکر کردن درباره جملات دیگران است. آنها می دانند کجا ساکت شوند و چه وقت سر خود را به طرفین تکان دهند.

آنها می دانند سکوت برای انجام کارها چه قدرتی دارد. افرادی که اعتماد به نفس دارند فاصله ایستادن خود را با دیگران معین و سعی می کنند اندازه یک جلو نظام که در مدارس آموختیم با دیگران فاصله داشته باشند. آنها با ایجاد فاصله حریم خود را مشخص می کنند. دست در جیب گذاشتن و ایستادن یکی دیگر از نشانه های افراد با اعتماد به نفس بالاست. آنها یک دست خود را در جیب قرار می دهند و با دست دیگر حرکات غیر کلامی را بیان می کنند. با گذاشتن یکی از دست ها در جیب نشان می دهند که قدرت استدلال و تفکر خوبی دارند.

:: از مقایسه دست بردارید هیچ وقت خود را با دیگران مقایسه نکنید. یکی از بهترین روش ها برای افزایش اعتماد به نفس این است که از مقایسه خود با دیگران دست برداریم. مشکل اینجاست که شما فقط قسمت کوچکی از شخصیت فردی را که در حال مقایسه اش با خودتان هستید، می بینید. هر شخصی به صورت متفاوت فکر، درک و احساس می کند و یاد می گیرد.

شما تنها فرد این جهان هستید که قابلیتی خاص دارید. منظور من توانایی های خارق العاده نیست بلکه منظور روش و راهی است که شما برای حل یک مسئله از آن استفاده می کنید. یادتان باشد هیچ دو اثر انگشتی یکسان نیست. وقتی شما خود را با فرد دیگری مقایسه می کنید، در ذهن تان او را در تمام مسائل بهتر از خود می بینید. این کار به هیچ وجه روش خوبی برای ارزیابی خودتان نیست. به جای این کار بهتر است نگران این باشید که چقدر خودتان را دوست دارید. احتمالا وقتی ببینید افرادی که خود را دوست دارند چقدر شاد تر از افرادی هستند که خود را دوست ندارند به طور حتم شگفت زده می شوید.

:: شیوه نشستن پشت میز و صندلی تکیه کردن به صندلی و دست گذاشتن روی میز از دیگر نشانه های این افراد است. آنها انگشتان خود را روی میز قرار می دهند، انگار که مالک میز و صندلی زیر دست خود هستند. خیلی محکم و صاف می نشینند، انگار کسی قرار است صندلی را از زیر آنها بگیرد. آنها مراقب جایی که می نشینند هستند و حواس شان به اطراف است. آنها خود را دوست دارند، برای بدن خود احترام قائل هستند و سعی می کنند همیشه و همه جا خوش بگذرانند، مثلا کمتر از وسایل و خوراکی های مضر استفاده می کنند چون می خواهند همیشه بدنی سالم داشته باشند.

:: هر عملی عکس العملی دارد از دیگران تعریف کنید و مثبت اندیش باشید؛ این کار به شما اجازه می دهد نقاط قوت دیگران را ببینید و از آنها تعریف کنید. شاید بپرسید این چه ربطی به اعتماد به نفس دارد؟ وقتی شما از دیگران تعریف می کنید به طور حتم آنها هم همین گونه با شما رفتار می کنند و از نقاط قوت شما می گویند. روایتی وجود دارد که می گوید “اگر خواستید چیزی به دست بیاورید اول باید آن را به دیگران ببخشید.” وقتی دیگران نقاط قوت شما را بیان می کنند مانند ذره بینی عمل می کنند که رفتار های مثبت شما را بهتر نشان می دهند و این موجب پیشرفت و افزایش اعتماد به نفس تان می شود.

:: با ترس های تان روبه رو شوید و از آنها فرار نکنیم ترسیدن یکی از دلایل نداشتن اعتمادبه نفس در میان بیشتر مردم دنیاست. ترس های ما با احساسی که ما از خودمان داریم رابطه مستقیمی دارد. وقتی از چیزی می ترسیم، حس می کنیم که در آن زمینه ناتوان هستیم و این موجب کاهش اعتماد به نفس می شود. برای رفع این مشکل باید با ترس های تان روبه رو شوید. از ترس های تان وحشت نکنید. بهترین راه این است که بفهمید چرا این ترس ها در شما به وجود آمده اند. یاد بگیرید هیچ گاه از شکست نترسید. هر شخصی بارها در زندگی شکست می خورد؛ شکست های شما زندگی تان را تعریف نمی کند.

:: با غذا و ورزش می توان اعتماد به نفس داشت غذای خوب یعنی سوخت خوب برای بدن. ظاهر بد شما علت اصلی اعتماد به نفس پایین شماست. بهبود ظاهر شما می تواند به طرز شگفت انگیزی اعتماد به نفس تان را افزایش دهد. به نظر من بهترین راهی که هم می توانید حس خوبی داشته باشید و هم اندامی مناسب، ورزش کردن است. هر ورزشی که انجام دهید خوب است چون باعث ترشح آندورفین می شود؛ این ماده شیمیایی موجب احساس نشاط و بالا رفتن روحیه شما می شود. ورزش کردن به خودی خود اعتماد به نفس را بالا می برد و تناسب اندام را همراه دارد. در این صورت بیشتر لبخند می زنید و احساس خوبی خواهید داشت.

:: از نگاه کردن به دیگران نهراسیم ارتباط چشمی برقرار کنید. اکثر مردم نگران این هستند که دیگران چگونه در مورد آنها فکر می کنند. با ایجاد ارتباط چشمی می توانید خود را یک فرد شایسته، نترس و با اعتماد به نفس نشان دهید. یک ترفند کوچک وجود دارد و آن اینکه اگر شما از این ترس دارید که مستقیم به چشم طرف نگاه کنید، به جای چشمان طرف، به فاصله میان دو ابروی او نگاه کنید. در این حالت نه شما مستقیم به فرد نگاه کرده اید و نه آن فرد متوجه این موضوع می شود. برای این کار باید مدتی تلاش کنید تا این کار به عادت شما تبدیل شود.

:: با اعتماد به نفس ها و ساعت شان افرادی که اعتماد به نفس بالا دارند لوازم و ملزومات خود را در دید افراد دیگر قرار می دهند، مثلا ساعتی که به دست دارند را آشکار نشان می دهند و سعی می کنند همگان ساعت آنها را ببیننداگر کسی از آنها ساعت بپرسد دست خود را جوری بالا می آورند که همگان مارک ساعت و نوع ساعت را تشخیص دهند. هیچ گاه به لباس و وسایل دیگران زل نمی زنند و سعی در تعریف آنها ندارند بلکه به صورت نامحسوس وسایل دیگران را مورد تحلیل قرار می دهند و هیچ وقت در جمع خود را با دیگران مقایسه نمی کنند. از اینکه در جمع با کسی صحبت کنند هیچ ترس و واهمه ای ندارند اما سعی می کنند در جمع با کسی بحث نکنند و دیگران را مورد انتقاد قرار ندهند.

:: با اعتماد به نفس ها چه شکلی هستند؟ وقتی با افراد سرشار از اعتماد به نفس صحبت می کنید با تکان دادن سر در جهات مختلف به شما نشان می دهند که حرف های تان را می شنوند. آنها جوری می ایستند که مخاطب شان سمت راست آنها قرار بگیرد و سر را به سمت طرف مقابل متمایل می کنند. این کار باعث می شود دید کلی افراد نسبت به بدن آنها تغییر نکند و حرف ها را راحت تر بشنوند. این افراد تعریف و تمجید دیگران نسبت به خودشان را به راحتی می پذیرند به طوری که می توان این موضوع را هنگام صحبت با آنها فهمید چون تایید سر و برق زدن چشم های شان نشان دهنده این ویژگی است.

:: عطر وسیله ضروری برای این افراد طرفدار عطر و بوی خوش هستند و همیشه سعی می کنند یک عطر خوب در کیف و وسایل خود داشته باشند. آنها عطر را جزء وسایل ضروری خود می دانند و سعی می کنند همیشه بوی خوب بدهند و هرازگاهی هم عطر زدن را در روز تکرار می کنند. افراد دارای اعتماد به نفس صاف می نشینند یا از ژست های بسیار خاص زبان بدن برای ایجاد تفاوت با دیگران استفاده می کنند. آنها هنگام نشستن لباس خود را جمع می کنند تا کمترین تا خوردگی و چروک را داشته باشد.

چنین افرادی با اطمینان خاطر می نشینند، دسته های صندلی را همچون فرمانروایان لمس می کنند و دست های خود را روی دسته های صندلی قرار می دهند. همیشه سعی می کنند رو به سمت نفر مقابل بنشینند و دیگران را راحت تر ببینند. آنها سعی می کنند افراد مقابل را زیر نظر داشته باشند.

:: شیک لباس بپوشید لباس گران لازم نیست، فقط خوب لباس بپوشید. شنیده اید که می گویند “وقتی خوش تیپ باشید، احساس خوبی خواهید داشت؟” این جمله واقعا حقیقت دارد. وقتی شما شیک لباس بپوشید بر خودتان و دیگران تاثیر مثبت می گذارید. اینگونه لباس پوشیدن احساس راحتی خاصی را در شما ایجاد می کند. شیک لباس پوشیدن یکی از ساده ترین راه ها برای افزایش اعتماد به نفس است.

نوشته نسیم چراغلو و بازنشر از مجله زندگی ایده آل

سمینار روانشناسی اشتغال

اطلاعیه..... 

انجمن روانشناسی دانشگاه هرمزگان   

 

با همکاری موسسه   

 

سیب سرخ ساحل   

 

برگزار میکند. 

 

 

 

سمینار روانشناسی اشتغال  

 

 

 

<<خوداشتغالی وکارآفرینی و برون رفت از بیکاری از زمان دانشجویی آغاز می شود>. 

 

 

ارائه ای متفاوت و کاربردی توسط سخنرانان کارآفرین 

 

تاریخ برگزاری: 

سه شنبه 12 اسفند ماه 93 

ساعت 9 صبح لغایت 12  

 

-نحوه ی ثبت نام و شرکت در سمینار:  

1.خرید بلیط ورودی به سمینار به مبلغ دانشجویی 5 هزارتومان از مسئولین انجمن روانشناسی  

2.قید مشخصات فردی بر روی بلیط و ارئه ی آن هنگام ورد به سالن . 

 

 

منتظر حضورتان هستیم. 

ماه  =  سلامت روانی !!!!!!

آیا ماه روی سلامت روانی ما تاثیر می گذارد؟

شبهای مهتابی خاصیتی دارند که روی بعضی از مردم به صورتهای عجیب اثر می گذارند .انستیتوی آمریکائی اقلیم شناسی طبی گزارشی از اثرات بدر کامل بر رفتار انسان را منتشر کرده است که در آن نوشته شده وقوع جنایاتی با محرک قوی روانی آرسون ( جنون آتش زدن ) ٬ کلپتومانیا ( جنون دزدی ) ٬ رانندگی وحشیانه ٬ و الکولیسم منجر به آدم کشی ٬ همگی در شبهائی که ماه کامل است به بیشترین حد خود می رسند.   لئونارد راویتز ٬ عصب شناس و پزشک مشاور امراض روانی ٬ ارتباط فیزیولوژیک مستقیمی میان انسان و ماه کشف کرده است . او سالیان درازی بکار اندازه گیری اختلافات پتانسیل الکتریکی میان سر و سینه بیماران روانی مشغول بود . او از عابرینی که بطور تصادفی انتخاب شده بودند نیز همین آزمایش را به عمل آورد و کشف کرد که همه مردم دارای طرحی دوره ای هستند که هر روز تغییر میکند و بزرگترین مقدار اختلاف پتانسیل میان سر و سینه زمانی به وجود می آید که ماه کامل است ٬ و بخصوص در مورد بیماران روانی این اختلاف عمیق تر مشاهده می شود . راویتز عقیده دارد که چون ماه میدان مغناطیسی زمین را دگرگون می کند ٬ این تغییرات بحران های روانی را در اشخاصی که تعادل روانی شان از قبل تا حدودی متزلزل بوده است تشدید می نماید .

 آیا رابطه ای بین حملات شدید صرعی و ماه قرار دارد؟

دانشمندان انگلیسی با کشف جدید خود مدرکی جدید برای اثبات وجود رابطه میان فازهای مختلف کره ماه و بروز بیماریهایی مانند صرع در انسان به دست آوردند. به گزارش خبرگزاری مهر، نسل کنونی بشر به تدریج اعتقاد خود را نسبت به افسانه ها و داستانهایی که از گذشته های دور درباره ارتباط میان ماه کامل یا فازهای مختلف ماه با حالات انسان و بیماری های مختلف نقل می شدند را از دست داده است اما اکنون دانشمندان طی مطالعات جدیدی توانسته اند رابطه ای میان بیماری صرع و فازهای مختلف قمری بیابند.

دانشمندان دانشگاه کالج لندن دریافتند که تعداد حملات صرعی که در اثر فعالیتهای الکتریکی در مغز به وجود می آیند، زمانی که ماه در درخشانترین حالت خود قرار دارد، کاهش پیدا می کند.

برای انجام این مطالعه دانشمندان تعداد حملات شدید صرعی طی دوره های 24 ساعته را با نسبت میزان درخشش نور ماه در روزهای مختلف تحت نظر گرفته و دریافتند در فازهایی که ماه درخشان است، میزان حملات صرعی طی 24 ساعت میان داوطلبان کاهش پیدا می کند به بیان دیگر حملات صرعی در شبهایی که ماه بسیار درخشان است، کمتر رخ می دهند.

بر اساس گزارش دیلی میل، متخصصان معتقدند عملکرد هورمون ملاتونین که تنها در شبها و در تاریکی ترشح شده و فعال می شوند، می تواند یکی از توجیهات اصلی این پدیده به شمار رود.

لئونارد راويتز ٬ عصب شناس و پزشک مشاور امراض روانی ٬ ارتباط فيزيولوژيک مستقيمی ميان انسان و ماه کشف کرده است که می تواند اين وابستگی ها و ارتباطات را توضيح دهد . او ساليان درازی بکار اندازه گيری اختلافات پتانسيل الکتريکی ميان سر و سينه بيماران روانی مشغول بود . او از عابرينی که بطور تصادفی انتخاب شده بودند نيز همين آزمايش را به عمل آورد و کشف کرد که همه مردم دارای طرحی دوره ای هستند که هر روز تغيير مي کند و بزرگترين مقدار اختلاف پتانسيل ميان سر و سينه زمانی به وجود می آيد که ماه کامل است ٬ و بخصوص در مورد بيماران روانی اين اختلاف عميق تر مشاهده می شود . راويتز عقيده دارد که چون ماه ميدان مغناطيسی زمين را دگرگون می کند ٬ اين تغييرات بحران های روانی را در اشخاصی که تعادل روانی شان از قبل تا حدودی متزلزل بوده است تشديد می نمايد . « ما ٬ علاوه بر جنبه های مختلفی که داريم از يک جنبه ماشينهائی الکتريکی هستيم که منابع انرژی درونی مان ممکن است توسط عوامل متناوب کيهانی ( مانند نيروهائی که بوسيله ماه اعمال می شوند ) که دست اندرکار تشديد عدم تعادلها و تعارضهای موجود می باشند تحريک شوند . »


به اینده امیدوار باشید

تا درودر دیگر......

چگونه خاطرات بد را از یاد ببریم؟!

  

در تحقیقی که در دانشگاه کلـورادو انـجام گـرفت، مشخص شـد که افراد میتوانند توانایی سرکوب خاطرات احسـاسی را در خـود ایجاد کنند. ایـن تحقـیق فـعالیـت مـغز را در افراد تحـت آزمـایش کـه برای سرکوب خاطرات مربوط بـه تصـاویر منـفی تعلیم دیده بودند، مـی سنجـید و دو مکـانیـزم را در قسـمت جلـو مـغز نشـان داد. ایـن تحقـیـق مـی تـوانـد بـه متخصصین بـالینـی کـمک کنـد روش هـای درمانی جدیدی برای آنها که قادر به سرکوب

 خاطرات ناراحت کننده خود نیستند و با بیماری های اختلالات استرس، ترس مفرط، افسردگی، اضطراب، و سندرم وسواس در ارتباط است، ابداع کنند.
 
محقق این تحقیق می گوید، "ما در این تحقیق نشان می دهیم که افراد می توانند با  تمرین برخی خاطرات خود را در یک زمان خاص سرکوب کنند. ما تصور می کنیم به مکانیزم  های عصبی آن دست یافته ایم و امیدواریم که این یافته های جدید و تحقیقات آتی، به  رویکردهای درمانی-دارویی جدیدی در درمان انواع مختلفی از اختلالات احساسی ختم  شود."

"طی مرحله تمرینی این تحقیق، از شرکت کننده ها خواسته شد 40 جفت مختلف تصویر  را به ذهن بسپارند که هر جفت از یک صورت انسانی و یک تصویر اخلال گر مثل یک تصادف اتومبیل، یک سرباز زخمی، یک صحنه قتل وحشیانه، یا صندلی الکتریکی ساخته شده بود."

بعد از به خاطر سپاری هر جفت، از شرکت کننده ها خواسته می شد به طریقی خاص به عکسها نگاه کنند و از آنها MRI گرفته می شد. او می گوید، "فقط تصاویر صورت های انسانی به آنها نشان داده می شد و این خودشان بودند که می توانستند تصمیم بگیرند به تصویر اخلال گر فکر کنند یا نکنند."

"اسکن های مغزی گرفته شده طی این تحقیق نشان دهنده هماهنگی سرکوب حافظه ای بود که در قشر جلویی مغز ایجاد می شود. تیم تحقیق کشف کرده است که دو قسمت خاص از قشر جلویی مغز، هیپوکامپ و آمیگدالا، که در یادآوری های تصویری رمزگذازی حافظه و بازیابی، و بازده احساسی دخیل هستند، در کنار هم برای سرکوبی خاطرات کار می کنند. این نتایج نشان میدهد که سرکوبی خاطرات، حداقل در افراد غیر-روانپزشکی، تحت کنترل بخش جلویی مغز، اتفاق می افتد." این تحقیق نشان داده است که شرکت کننده ها روی خاطرات احساسی خود خوب تسلط داشته اند. و با بستن یک قسمت خاص از آن خاطرات، کاملاً می توانستند پروسه بازیابی برخی خاطرات خاص را متوقف کنند. محققان تصور می کنند که سرکوب کردن خاطرات می تواند یک ویژگی کاملاً مثبت باشد.

خاطرنشان می کنند که، "مشخص نیست که یک خاطره احساسی بسیار آسیب زا مثل یک تصاوف شدید، تا چه حد خود را در مغز انسان نشان می دهد. مواردی هم وجود دارد که ممکن است فرد برای سرکوب کردن یک خاطره خاص، نیاز به هزاران بار تمرین دارد."

"بحث خاطرات سرکوفته که روانشناس معروف دکتر زیگموند فروید(ما که هر چی از روانشناسی خوندیم نظربه فروید هم قاطیش بود!!!!! یعنی اگه فروید نبود روانشناسی به وجود نمی اومد) نیز روی آن کار کرده است، بحثی بسیار جدال انگیز است. امروزه بحث زیادی در این مورد وجود دارد که آیا می توان خاطرات سرکوفته را برای خاطرات خنثی شده استفاده کنیم یا نه."

"تصور می کنم که مهمترین مسئله دراین زمینه این است که افراد مکانیزم های عصبی مشخصی دارند که به دانشمندان این امکان را می دهد رویکردهای درمانی-دارویی جدیدی برای آندسته از افرادیکه از احتلالات احساسی رنج می برند، کشف کنند."

مغز به تنهایی نمی اندیشد

  

 

پیشرفتهای اخیر در زمینه تصویر برداری از مغز مجددا به خیالپردازی های قدیمی پرو بال داده است  

که گویا می توان با مشاهده مغز همه چیز را توضیح داد ـ از جمله فقر، بزهکاری، شکست درسی... 

 این توهم که می تواند باعث بروز  انحرافات سنگینی شود بر مبنای توضیحات نادرستی شکل گرفته است. 

در اواخر سالهای هشتاد، همگرایی پیشرفت در فیزیک اتمی و علوم کامپیوتر زمینه ساز  شکل گیری تصویرسازی تشدید مغناطیسی کارکردی و یا functional MRI و همچنین رشد چشمگیر علوم اعصاب شناسی Neurosciences cognitives   و یا بررسی سامانه های بیولوژیک و عصبی شناخت  و اختلالات آن شد، البته منظور از شناخت در اینجا تفکر می باشد. هر روز پنج تا هشت مقاله در باره MRI  در نشریات علمی بین المللی به چاپ می رسید. برخی از نویسندگان این مقالات که به شهرت رسانه ای دست یافتند بر این باور دامن زده می شد که گویا این تصویر ها از مغز می تواند افکار را بخواند، تمایلات سیاسی ما را حدس بزند، مهارت های اجتماعیمان را پیشگویی کند و شخصیتمان را ترسیم نماید (١ ).

سه قرن پس از آن که آندره وزال Andrée Vésale، آناتومیست مشهور  دوران رونسانس به این نتیجه رسید که ذهن در مغز جای دارد، فرانتس ژوزف   Franz Joseph(١٧٥٨ ـ ١٨٢٨)   آنرا دسته بندی کرد و ادعا کرد که توانایی های مختلف بشر از مناطق مشخصی در مغز  نشئت می گیرند. در قرن نوزدهم این نظریه، یعنی جمجمه شناسی روانی Phrenologie، در اروپا و امریکا گسترش یافت و نقش تعیین کننده ای در روانشناسی فنی یا علم کاربرد عملی روانشناسی در جرم شناسی و پلیس علمی ایفا کرد.  سزار لمبروزو Cesar Lombroso  (١٨٣٥ـ١٩٠٩) پایه گذار مکتب ایتالیایی جرم شناسی از نظریه «جانی بالفطره» و یا «بزهکار از بدو تولد» (١٨٧٦) دفاع کرد و آلفونس برتیون Alphonse Bertillon (١٨٥٣ -١٩١٤) انسان سنجی قضایی Anthropométrie judiciaire را ابداع کرد.

امروز این باور که هر کدام از نواحی مختلف مغز در داخل جمجمه به یکی از مهارتهای فکری بشر مرتبط  است (مثلا وجود ناحیه مربوط به استعداد ریاضی) کاملا رد شده اشت. اما نظریه تفکیک ذهن به اجزاء اولیه متشکل از عناصر مغزی مشخص هنوز پابرجاست. آنجا که تصاویر ضروری پزشکی از  مغز و اعصاب اختلالات مغزی را تشریح می کند و امکان می دهد تا آسیب شناسی انجام گیرد و یا غده ای مشاهده شود، تصاویر مغز و اعصاب در رابطه با شناخت ذهن که با روانشناسی ذهن همراه است سعی دارد تا فعالیت مناطق مختلف مغز را به روند های ذهنی ارتباط دهد. به جای موشکافی در نواحی مختلف جمجمه امروز بیشتر تغییرات در فعالیت متابولیک مغز  بررسی می شود ـ معمولا مصرف اکسیژن در هر ناحیه مغز اندازه گیری می گردد.

اگر چنانچه همه فعالیت های بشری تنها به فعالیت مغزی مرتبط باشد، می بایست در همه زمینه ها از تصاویر مغز استفاده شود و «نورو » در هر زمینه ای رایج  گردد : «نورو ساینس اجتماعی» ، « نورو اقتصاد»، «نوروبازاریابی»، «نوروحقوق»، «نورواخلاق» و «نوروتربیت»... به این ترتیب با سیتی اسکن مغز می شود انتخاب سیاسی شهروندان، شخصیت بزهکاران، مشکلات آموزشی، تصمیمات یک کارگزار اقتصادی را بررسی کرد، دورنمایی که می تواند برای کارفرمایان و نهاد های دولتی الهام بخش باشد.

اما بحث علمی در باره آنچه می توان و یا نمی توان از تصاویر مغز و اعصاب بدست آورد هنوز باز است و به نتیجه نرسیده. البته پژوهش در مورد ارتباط مستقیم بین مهارت ها و یا اقشار اجتماعی با مغز گسترش می یابد. مثلا برخی کارشناسان ها ادعا دارند که فعالیت مغزی نزد افراد متعلق به اقشار بی بضاعت مشابه آنچیزی است که در بین بیمارانی دیده  می شود که «لب قدامی» Lobe Frontal مغز آنها دچار آسیب شده است  (٢). برخی دیگر معتقدند که عملکرد مغز پس از بلوغ  به تربیت خانوادگی در دوران کودکی بستگی دارد (٣). در میان مقالات مختلف می توان خواند که فعالیت «بادامه مغز» ، یا منطقه ای که در شناخت و ابراز احساسات دخالت دارد، در بین کودکانی که در میان اقشار محروم رشد می کنند بیشتر از دیگر کودکان است(٤). گویا حتی سیاست منطقه ای را نیز  می توان از طریق سیتی اسکن توضیح داد.  یک هیئت علمی در حیفای اسرائیل به بررسی تفاوت واکنش مغز در برابر تصاویر منعکس کننده درد در میان یهودیان و اعراب پرداخته است (٥). به این ترتیب تصاویر پزشکی می توانند ریشه بروز مسائل را از طریق عوامل طبیعی توضیح دهند و بدون تجزیه و تحلیل علل سیاسی به تفسیر درگیری بین اسرائیل و فلسطین بنشینند...

در دهسال اخیر کاربرد تصاویر مغزی به مثابه «برهان علمی» از نوع جدید در زمینه قضایی نیز گسترش بی سابقه ای پیدا کرده است. بوجود آمدن بنیاد مک آرتور با طرح پژوهشی امریکا در زمینه قانون و نوروساینس (٢٠٠٧) و همچنین ابتکارات مدرسه عالی علوم اقتصاد و اجتماعی لندن London School of Economics and Social Research  از این دست می باشد. کارشناسان نوروساینس، فلسفه و حقوق به بررسی تطابق قوانین با شناخت از طریق این تکنیک ها می بپردازند. « اختیار»و یا انتخاب آزاد بشر به این ترتیب تنها باوری مردمی و کهن است که گویا با پیشرفت های علمی سازگاری ندارد.... در فرانسه نیز قانون بیو اتیک ٧ ژوئیه ٢٠١١ اجازه ارائه تصاویر مغزی در دادگاه ها را صادر می کند امری که پیش از آن  در دادگاههای زیادی در جهان مورد استفاد قرار می گرفت. حتی در نظر دارند تا از این طریق افرادی را که امکان دارد پس از ارتکاب به جرم  مجددا مجرم شوند شناسایی کنند.

سرمایه گذاری در زمینه تصاویر مغزی از سالهای ١٩٩٠ روز به روز بیشتر می شود، سالهایی که از طرف کنگره آمریکا «دهه مغز» نام گذاری شد. باراک اوباما اخیرا به هنگام آغاز طرح پژوهش در رابطه با مغز از طریق نو آوری نوروتکنولوژیک پیشرفته Brain (Brain        Research through Advancing Innovative Neurotechnologies) اعلام کرد که «رمز گشایی» از مغز می تواند همچون شناخت ژن های انسانی و ADN   بازگشت سرمایه زیادی به همراه آورد. در پاسخ به طرح فوق در این زمینه که رقابت بالایی جریان دارد، برای پروژه تحقیقاتی اروپایی «مغز بشر» بین سالهای ٢٠١٠ تا ٢٠٢٠  یک میلیارد دلار بودجه اختصاص داده شده است.

در توضیح این پدیده دلایل زیادی را می توان برشمرد. اهمیت علمی و نظری برای درک رابطه بین جسم و روح که از جمله سوالات فلسفی کهن می باشد، از زمره دلایل آشکار و اولیه اند. امکان به نمایش گذاشتن دلایل مستند قابل دیدن زمینه موفقیت این راهکار را فراهم می سازد. اما باید دانست که یک تصویر از مغز و سلسله اعصاب تنها نمایش قابل روئیت از مجموعه اندازه گیری های پیچیده ایست که حاصل محاسبات ریاضی می باشد و بر فرضیاتی متکی است که هنوز در بین کارشناسان مورد بحث می باشد.

بازار جهانی تصویرسازی از مغز در دست سه تولید کننده اصلی است: جنرال الکتریک (امریکایی) ، فیلیپس (هلندی) و زیمنس (آلمانی). قیمت متوسط یک دستگاه ام آرآی حدود ٥.١ میلیون یورو است و مجموع درآمد در این زمینه به افق ٢٠١٥ حدود ٧ میلیارد یورو تخمین زده می شود. بخش بزرگی از سرمایه گذاری در زمینه تحقیقات پایه ای در زمینه علوم مربوط به شناخت ذهن و عملکرد مغز صرف تجهیزات مربوط به تصویر سازی می شود. در سال ٢٠٠٦، مرکز نوروسپن تصویر سازی از مغز که ٢٠٠ میلیون یورو هزینه آن شد در ساکلی نزدیک پاریس گشایش یافت.

شاید بیان این امر تابو باشد، اما چنین زمینه ای می تواند سبب برخی چشم پوشی ها در رابطه با لزوم دقت علمی و انتخاب داده ها، تن در دادن به علم ـ نمایشی و یا حتی تقلب گردد (٧).  ارائه راه حل های ساده بر اساس این تکنولوژی پیچیده می تواند برای دولتمردان جذابیت داشته باشد، اما تاکید بر این که تصاویر از مغز می تواند شیوه های تربیتی (٨)، سامانه های اقتصادی و یا تصمیمات قضایی را تایید کند خطر انحراف ایدئولوژیک، علمی، سیاسی و مدنی را به همراه دارد. اگر امکان داشت که بزهکاری، شکست درسی و یا فقر را با تصاویر مغزی توضیح داد پس دیگر چه دلیلی داردکه به عنوان مثال در زمینه سیاست گذاری تربیتی و یا پیشگیری از جنایت و جذب مجدد بزهکاران در جامعه  سرمایه گذاری هنگفت شود؟

«اثبات از طریق مغز» برتوهم فردگرایانه دامن میزند، یعنی بر این باور که موجودیت افراد در وهله اول توسط مشخصات بیولوژیک آنان تعیین می شود و  زندگی و محیطشان نقشی نسبتا جانبی ایفا می کند. به ذهنیت بیشتر جنبه تجریدی ناشی از طبیعت انسان می دهد که بر روی صفحه کامپیوتر به تجلی در می آید، تا نتیجه شرایط و تاریخچه زندگی فرد؛ به این ترتیب زمینه فرهنگی اجتماعی و تاریخی در رشد ذهن و جامعه نادیده گرفته می شود. همچنین بعد ذهنی و مستقل بنا شده توسط تجربه انسانی بی بها گشته در چارچوب صرف علوم طبیعی خلاصه می گردد.

مغز جوهر مادی فعالیت ذهنی ماست اما نمی اندیشد؛ این انسان است که می اندیشد. محتوای اندیشه بشر خارج از مغزاو در محیط داخلی و خارجی که وی را احاطه کرده است ریشه دارد. تصاویر مغزی تفکر را به نمایش نمی گذارند، آنها فعل و انفعالات بیولوژیک را به هنگام تفکر انسانی نشان می دهند : فعالیت مغناطیسی مغز، تغییرات در جریان خون،... مغز شرط عینی واقعیت ذهن است اما این واقعیت ذهنی آن را شکل می دهد. از یاد بردن این دو امر راه را بر «نورو اسطوره» علم نما می گشاید.

نوشته Evelyne Clément, Fabrice Guillaume, Guy Tiberghien et Bruno Vivicorsi

* به ترتیب، استاد دانشگاه در شهرهای روان، مارسی (لابراتوار پژوهشی بر روی روانشناسی) انستیتوی دانشگاهی فرانسه و دانشگاه گرونبل

 

به نقل از انسان شناسی و فرهنگ http://anthropology.ir

معرفی اعضای انجمن

درود به همه دوستان

 

این پست کوتاه رو برای معرفی اعضای انجمن میذارم...اخبار انجمن همراه با تصاویر در روزهای آتی نمایش داده میشه

 

1.آقای سعادت آرین

2.خانم زهره کوچکی

3.خانم پردیس حلاجی

4.خانم شکوه کریمی

5.آقای عباس هانی

6.آقای محمد علی داوری

7.خانم مینا حاکی

8خانم ایمانه آجی رمکانی

9.خانم سارا دست داده

 

امیدوارم همکاری خوبیو باهم شروع کنیم....منتظر پست جشن معارفه باشین..

 

 

پژوهشگران دریافتند : همه اختلالات عقلی مورد مطالعه آنها با طبقه بندی فصلی همراه است!

پژوهشگران دریافتند همه اختلالات عقلی مورد مطالعه آنها با طبقه بندی فصلی همراه است! به گونه‌ای
که بالاترین موارد ثبت بیماری اسکیزوفرنی و اختلال دوقطبی در ماه ‍ژانویه است و موارد ثبت این بیماری در ماههای
ژوئیه، اوت و سپتامبر کاهش می‌یابد.
ماه تولد می‌تواند بر عملکرد و ساختار سلول‌های مغزی و اعصاب تأثیر داشته باشد. اگر از خواندن این جمله
شگفت‌زده شده‌اید، باید بدانید که مقاله‌ای با همین موضوع در مجله «نوروایمیج» آمریکا به چاپ رسیده است.
محققان دانشگاه کلمبیا و نیویورک در این تحقیق 536 نفر را با استفاده از تصویربرداری مغزی (ام.آر.آی) مورد
بررسی قرار دادند. محققان در تحقیقات خود به نتایج جالب توجه و تا حدودی عجیب دست یافتند؛ افرادی که
در ماه‌های پاییز و زمستان به دنیا آمده‌اند به نسبت افرادی که در ماه‌های بهار و تابستان به دنیا آمده‌اند از
هوش و حافظه بیشتری برخوردارند.
این استدلال در لوب تمپورال یا لوب گیجگاهی که نیمکره‌های مخ را تشکیل می‌دهد، توجیه می‌شود. لوب
تمپورال در زیر شیار جانبی (شیار سیلویوس) قرار دارد و مرکز درک شنوایی است. این ناحیه از
نیمکره مخ در ادراک کلمات و اصوات نقش دارد. همچنین لوب گیجگاهی نقش مهمی در هوش و حافظه
دارد. در بررسی‌ها مشخص شد لوب تمپورال افرادی که در دو فصل پایانی سال (پاییز و زمستان) به دنیا
آمده‌اند به نسبت افرادی که در دو فصل اول سال (بهار و تابستان) متولد شده‌اند، فعالیت بیشتری دارد.
فعالیت بیشتر لوب تمپورال با افزایش هوش اشخاص نیز در ارتباط است.
آیا این مطالعه پایه علمی دارد؟
شاید برخی در صحت این تحقیق دچار تردید و شک شوند اما باید گفت این تحقیق در عین جالب بودن،
حقیقت دارد و نتایج آن با عنوان «پیش‌بینی هوش متولدان ماه‌های سال با ام.آر.آی» در مجله 
«نوروایمیج» آمریکا به چاپ رسیده است. محققان دانشگاه آمریکا در روند بررسی‌های خود بر نتایج تحقیقاتی
که در سال‌های 2005 و 2006 میلادی انجام شده بود، تأکید ورزیدند. مطالعه دیگری در سال 2005 در مجله
«روانپزشکی» آمریکا به چاپ رسیده بود که از ارتباط بین بیماری اسکیزوفرنی و فعالیت تمپورال حکایت داشت.
بررسی‌های برگرفته از تست روانشناسی عصبی و تصویربرداری‌های مغزی نشان‌دهنده تفاوت‌هایی است که
اغلب در لب قدامی مغز هیپوکامپ و لب گیجگاهی رخ می‌دهد. پژوهشگران موارد تولد زیادی را مورد بررسی
قرار دادند و دریافتند که خطر ابتلا به اسکیزوفرنی و اختلال دوقطبی و افسردگی مکرر در انگلیس از ماه تولد
تاثیر می‌پذیرد.
اسکیزوفرنی یا شیزوفرنی، اختلال روانی است که مشخصه آن از کارافتادگی فرآیندهای فکری و پاسخگویی
است. اشخاص مبتلا به این بیماری معمولا با توهم شنیداری، تکلم و تفکر آشفته و... دست و پنجه نرم
می‌کنند. احتمال ابتلا به این بیماری در افرادی که در فصل‌های پاییز و زمستان به دنیا آمده‌اند، بیشتر است.
اما محققان با وجود تمام تحقیقات و بررسی‌ها معتقدند که این مطالعه جدید نیاز به بررسی و آزمایش ها
بیشتری دارد .
 

به اینده امیدوار باشید
تا درودی دیگر....

تحریف های شناختی چیست؟؟؟؟

کدام اوّل بوده‌اند: مرغ یا تخم‌مرغ؟ کدام اوّل بوده‌اند: افسردگی یا افکار بدبینانه؟ من به پرسش نخست پاسخ نمی‌دهم امّا پاسخم به پرسش دوم ممکن است باعث تعجب شما گردد.
در بسیاری از موارد، افسردگی در واقع حاصل افکار منفی است. هنگامی که اتفاق بدی روی می‌دهد، ما با افکاری از قبیل: «عیب از من است»، «من بدشانس هستم» یا «هیچ چیز هرگز به میل من پیش نمی‌رود»، شروع به سرزنش خود می‌کنیم. این افکار می‌تواند ما را در یک پلکان مارپیچی تا قعر افسردگی کامل فرو ببرد. بنابراین، همان گونه که ملاحظه می‌کنید «ما همانی هستیم که می‌اندیشیم».
این مفهوم، اصول راهنمایی است که در پشت درمانِ شناختی قرار دارد، یکی از انواع روان درمانی­های شناختی در قرن بیستم توسط نظریه پرداز، آرون تی بک در سال 1960 میلادی مطرح گردید. اگر ما به یک چیز بارها و بارها فکر کنیم، کم‌کم شروع می‌کنیم به باور کردن این که آن چیز حقیقی است و واقعیت دارد. برای غلبه بر افسردگی باید این افکار خودکار را متوقف سازیم و آنها را با افکار واقعی­‌تر و مثبت­‌تری جایگزین کنیم. با خفه کردن افکار بد در نطفه، می‌توان جلوی افسردگی را پیش از آن که حتی آغاز شود، گرفت.
در درمانِ شناختی، رایج­ترین تحریف­شناختی که در ادبیات علمی به آنها اشاره می شود 10 مورد زیر هستند که ما را به سمت افسردگی سوق می دهند. حال ببینید آیا شما خود متعلق به یکی از آنها می باشید.
 
تفکر همه یا هیچ
جان به تازگی در محل کارش تقاضای ترفیع کرده است. امّا کار به کارمند دیگری که از او با تجربه ‌تر است داده می‌شود. جان خیلی دوست داشت که به این موقعیت شغلی دست یابد امّا اکنون حس می‌کند که هرگز ترفیع پیدا نخواهد کرد. او حس می‌کند که از نظر شغلی یک آدم کاملاً شکست خورده است.
 
تعمیم افراطی
لیندا خیلی تنهاست و غالباً اکثر وقتش را در خانه می‌گذراند. دوستانش به او پیشنهاد می‌کنند که برای صرف شام از خانه خارج شود و با دیگران ملاقات کند. لیندا فکر می‌کند که تلاش برای ملاقات کردن دیگران بی‌فایده است. او معتقد است که هیچکس واقعاً او را دوست ندارد و رفتار همه مردم ساختگی است.
 
فیلترهای ذهنی
مری روز بدی داشته است. هنگام رانندگی به طرف خانه، یک راننده با خوشرویی به او راه داده تا از فرعی به اصلی بپیچد اما بعد از آن یک راننده دیگر با سرعت جلوی او پیچید و چیزی نمانده بود که با هم تصادف کنند. او زیر لب غرغر می‌کند که همه مردم این شهر بی‌ ملاحظه و بی ‌شعورند.
 
 
بی‌اعتبار کردن نکات مثبت
روندا به تازگی عکس انداخته است. دوستش به او می‌گوید که چقدر صورتش در عکس زیبا افتاده است. روندا این تعریف دوستش را چنین پاسخ می‌دهد که حتماً عکاس تصویرش را دستکاری کرده است زیرا او در زندگی واقعی هرگز اینقدر زیبا به نظر نمی‌آید.
 
زود نتیجه‌گیری کردن
چاک در رستوران منتظر دوستش است. 40 دقیقه از زمان رسیدن او بر سر قرار گذشته است اما دوستش هنوز نیامده است. چاک با خودش فکر می‌کند که حتماً کار اشتباهی از او سر زده و دوستش دارد بدین ترتیب تلافی می کند. این در حالی است که دوستش در ترافیک گیر کرده است.
 
بزرگ ‌نمایی و کوچک ‌نمایی
اسکات فوتبالیست است. او در یک بازی مهم که هفته‌ها برای آن تمرین کرده بودند بازی بسیار ضعیفی کرد ولی در آخرِ بازی، گل پیروزی بخش را برای تیمش به ثمر رساند. هم تیمی‌هایش به تعریف و قدردانی از او پرداختند. امّا اسکات به آنها گفت که باید بهتر از این بازی می‌کرد و گلی که زد نیز صرفاً شانسی بود.
 
استدلال هیجانی
لورا نگاهی به خانه درهم ریخته و نامرتبش می‌کند و از فکر نظافت کردن و آراستن خانه، حس خستگی و عذاب می‌کند. به خودش می‌گوید: «این کار بی فایده است. چرا باید این کار را بکنم؟ فردا دوباره روز از نو، روزی از نو.»
 
بایدها و نبایدها
دیوید در اتاق انتظار پزشکش نشسته است. پزشک هنوز به مطب نیامده و مدتی از زمان ویزیت او نیز گذشته است. دیوید که کاملاً کلافه شده، با خود فکر می‌کند: « با این مقدار پولی که به او می ‌دهم باید سر وقت به مطب بیاید. باید احترام بیشتری به بیمارانش بگذارد. باید با ملاحظه ‌تر باشد. باید ...» در پایان، آنچه در او شکل گرفته احساس خشم و آزردگی است.
 
برچسب زنی
دونا رژیم غذائیش را به طور کامل رعایت نکرده و کمی بیش از مقدار معین غذا خورده است. او دائم با خود فکر می‌کند:« همین روزهاست که از چاقی مثل خرس شوم! »
 
 
 
به خود گرفتن
پسر جین خوب درس نمی‌خواند و نمره‌های بسیارکمی می‌گیرد. او حس می‌کند که مادر بدی است. حس می‌کند که تقصیر اوست که پسرش خوب درس نمی‌خواند.
اگر هر یک از این رفتارها را در خود سراغ دارید، تقریباً تا نیمه راه را رفته‌اید. این تمرین به شما کمک خواهد کرد. برای چند هفته، به دقت مراقب شیوه‌های خود تخریبی در واکنش‌هایتان نسبت به شرایط مختلف باشید. سعی کنید واکنش‌های خودکار (اتوماتیک) خود را شناسایی کنید. اکنون هر یک از 10 تحریفِ شناختی فوق را در نظر می‌گیریم و راهبردهایی برای از عهده برآمدن و کنار آمدن ارائه می‌کنیم که به شما کمک می‌کنند تا غم و غصه‌ها را پیش از آن که حتی شروع شوند از بین ببرید.
 
راهبردهایی برای غلبه بر افکار منفی
 
تفکر همه یا هیچ
جان به تازگی در محل کارش تقاضای ترفیع کرده است. امّا کار به کارمند دیگری که از او با تجربه ‌تر است داده می‌شود. جان خیلی دوست داشت که به این موقعیت شغلی دست یابد امّا اکنون حس می‌کند که هرگز ترفیع پیدا نخواهد کرد. او حس می‌کند که از نظر شغلی یک آدم کاملاً شکست خورده است.
مشخصه این نوع طرز تفکر، به کار بردن عبارت های مطلق انگارانه ای چون «همیشه»، «هرگز» و « تا ابد» است. موقعیت‌های بسیار کمی در زندگی وجود دارند که تا این اندازه مطلق باشند. آنچه معمولاً وجود دارد در ناحیه خاکستری است. نه سیاهِ سیاه و نه سفیدِ سفید. بنابراین، این کلمات را بجز در مواردی که حقیقتاً صدق می‌کنند به کار نبرید و به دنبالِ یافتن توصیف دقیق‌تری از شرایط باشید. جان می‌توانست این‌گونه با مسأله ترفیع پیدا نکردن خود کنار بیاید:
«من این شغل را خیلی دوست داشتم. امّا به فرد با تجربه‌ تری داده شد. این کار باعث ناراحتی من شد امّا این به معنی نیست که من کارمند خوبی نیستم. در آینده باز هم موقعیت‌های شغلی خوبی برایم پیش خواهد آمد. بنابراین من به کارم با جدّیت ادامه خواهم داد تا هنگامی که آن موقعیت‌ها پیش امد آماده باشم. این شکست به معنی پایان کار من نیست. رویهم رفته من کارمند خوب و ممتازی هستم.»
 
تعمیم افراطی
لیندا خیلی تنهاست و غالباً اکثر وقتش را در خانه می‌گذراند. دوستانش به او پیشنهاد می‌کنند که باید از خانه خارج شود و با دیگران ملاقات کند. لیندا فکر می‌کند که تلاش برای ملاقات کردن دیگران بی‌فایده است. او معتقد است که هیچکس واقعاً او را دوست ندارد و رفتار همه مردم مردم ساختگی است.
هنگامی که یک نفر به تعمیم افراطی می‌پردازد، یک یا چند مورد خاص را در نظر می‌گیرد و فرض می‌کند که بقیه موارد نیز همین‌گونه هستند. آیا رفتار همه مردم ساختگی است و هیچکس او را دوست ندارد؟ آیا دوستانش که به او پیشنهاد می‌کنند از خانه خارج شود، واقعا دوستش ندارند؟ مطمئناً کسی هست که به فکر او باشد. بار بعد که خواستید به تعمیم افراطی بپردازید به یاد بیاورید که حتی با وجودی که یک گروه از مردم ممکن است وجوه مشترکی داشته باشند، امّا تک ‌تک آنها با یکدیگر فرق دارند و دارای شخصیت های منحصر به خود می باشند. هیچ دو آدمی کاملا مثل هم نیستند. ممکن است رفتار بعضی از آدمها ساختگی و تصنعی باشد. ممکن است آدمهایی هم باشند که شما را دوست نداشته باشند. امّا همه آدمها این گونه نیستند. با تصوّر کردن این که هیچکس شما را دوست ندارد، دیواری به دور خود می‌کشید که مانع دستیابی شما به آن چیزی که بیش از هر چیز به آن احتیاج دارید، یعنی دوستی، می‌شود.
 
فیلترهای ذهنی
مری روز بدی داشته است. هنگام رانندگی به طرف خانه، یک راننده با خوشرویی به او راه داده تا از فرعی به اصلی بپیچد اما بعد از آن یک راننده دیگر با سرعت جلوی او پیچید و چیزی نمانده بود که با هم تصادف کنند. او زیر لب غرغر می‌کند که همه مردم این شهر بی‌ملاحظه و بی‌شعورند.
هنگامی که فرد قربانی فیلترهای ذهنی می‌شود، تنها رویدادهای بد زندگی به چشمش جلوه می‌کند و رویدادهای مثبت نادیده گرفته می‌شود. یاد بگیرید که در پس هر ابری، در جستجوی اشعه درخشان و تابناک خورشید باشید. همه چیز به این بستگی دارد که خودتان اجازه دهید چگونه رویدادها بر شما تأثیر بگذارند. مری اگر به رفتار آن راننده‌ای که به او اجازه عبود داد، توجه می‌کرد می‌توانست تمام روزش را تغییر دهد.
 
بی‌اعتبار کردن نکات مثبت
روندا به تازگی عکس انداخته است. دوستش به او می‌گوید که چقدر صورتش در عکس زیبا افتاده است. روندا این تعریف دوستش را چنین پاسخ می‌دهد که حتماً عکاس تصویرش را دستکاری کرده است زیرا او در زندگی واقعی هرگز اینقدر زیبا به نظر نمی‌آید.
ما بعضی وقت‌ها استاد منفی جلوه دادن چیزهای مثبت هستیم. بخشی از این کار به خاطر اعتماد به نفس پایین است. ما حس می‌کنیم که شایستگی چیزی را نداریم. برگرداندن این
 وضع در واقع بسیار آسان است. بار بعد که کسی از شما تعریف کرد، در مقابل آن ندای درونی که به شما می‌گوید شایسته این تعریف نیستید مقاومت کنید. فقط کافی است بگوئید «متشکرم» و لبخند بزنید. هر چقدر این کار را بیشتر بکنید، برایتان آسانتر می‌شود.
 
زود نتیجه‌گیری کردن
چاک در رستوران منتظر دوستش است. 40 دقیقه از سر قرار گذشته است.
چاک با خودش فکر می‌کند که حتماً کار اشتباهی از او سر زده و دوستش دارد بدین ترتیب تلافی می کند. این در حالی است که دوستش در ترافیک گیر کرده است.
یک بار دیگر، ما قربانی عدم اعتماد به‌ نفس خود شده‌ایم. ما بدترین حالت را در نظر می‌گیریم و از پیش، خود را برای ناراحت شدن آماده می‌کنیم. زمانی که می‌فهمیم تمام نگرانی‌هایمان بی‌اساس بوده است خود را به خاطر استرسی که به خود وارد کردیم سرزنش می‌کنیم. دفعه دیگر به نتیجه‌گیری‌هایتان شک کنید. بدین ترتیب، بسیاری از نگرانی‌های غیرضروری را از خود دور می‌سازید. امّا چنانچه نگرانی شما پایه در واقعیت داشت بهتر است آن فرد را از زندگی خود کنار بگذارید.
 
بزرگ ‌نمایی و کوچک ‌نمایی
اسکات فوتبالیست است. او در یک بازی مهم که هفته‌ها برای آن تمرین کرده بودند بازی بسیار ضعیفی کرد ولی در آخرِ بازی، گل پیروزی بخش را برای تیمش به ثمر رساند. هم تیمی‌هایش به تعریف و قدردانی از او پرداختند امّا اسکات به آنها گفت که باید بهتر از این بازی می‌کرد و گلی که زد نیز صرفاً شانسی بود.
آیا تاحالا تلسکوپی را برعکس در دست گرفته و به چیزی نگاه کرده‌اید؟ همه چیز نازک‌تر و کوچکتر از آنچه هست دیده می‌شود. امّا هنگامی که از انتهای دیگر (جهت درست) تلسکوپ نگاه کنید همه چیز بزرگتر به چشم می‌آید. افرادی که به دام بزرگ ‌نمایی و
کوچک نمایی گرفتار می‌شوند، انگار به تمام موفقیت‌هایشان از جهت برعکس تلسکوپ و به تمام ناکامی‌هایشان از جهت درست تلسکوپ می‌نگرند.
چه کاری می‌توان انجام داد که به این دام گرفتار نشد؟ آیا این گفته قدیمی را به یاد می‌آوردید که (جنگل دیده نمی شد، زیرا درختان مانع دیدن جنگل می شدند؟) هنگامی که یک اشتباه ما را به سوی خود می‌کشد، فراموش می‌کنیم که کلّ تصویر را در نظر بگیریم. بهتر است گاهی اوقات یک قدم عقب تر برویم و از کمی دورتر به جنگل نگاه کنیم. اسکات در مجموع برای تیمش موثر بوده است. پس اگر اشتباهاتی نیز داشته است چه باک؟
 
استدلال هیجا نی
لورا نگاهی به خانه درهم ریخته و نامرتبش می‌کند و از فکر نظافت کردن و آراستن خانه، حس خستگی و عذاب می‌کند. به خودش می‌گوید: « این کار بی فایده است. چرا باید این کار را بکنم؟ فردا دوباره روز از نو، روزی از نو.»
ارزیابی لورا از وضعیت بر اساس حسی است که در او به وجود آمده نه آنچه واقعیت دارد. فکر کردن درباره کار سنگینی که پیش رو دارد حس بدی در او به وجود آورده امّا واقعاً وضعیت این قدر ناامید کننده است؟ در واقع، نظافت کردن خانه، برای همه
انجام‌ پذیر است. او فقط حس می‌کند که آماده این کار نیست. بنابراین براساس این واقعیت که انجام این کار او را خسته و کوفته می‌کند، چنین نتیجه‌گیری می‌کند که کار بی فایده‌ای است.
وقتی حس می‌کنید که انجام کاری برایتان طاقت فرساست، به این توصیه عمل کنید:
آن کار را به اجزاء کوچکتر تقسیم کنید. سپس آنها را بر حسب اهمیتی که برایتان دارند اولویت بندی کنید. حال، نخستین کاری که در لیست‌تان قرار دارد را انجام دهید. باور کنید که با این کار احساس خوبی به شما دست خواهد داد و آماده انجام کارهای بیشتر خواهید شد. نکته مهم این است که گامی، هرچند کوچک، به سوی هدف بردارید. این نقطه شروعی خواهد بود که شما را از این احساس ناتوانی در خواهد آورد.
 
بایدها و نبایدها
دیوید در اتاق انتظار پزشکش نشسته است. پزشک هنوز به مطب نیامده و مدتی از زمان ویزیت او نیز گذشته است. دیوید که کاملاً کلافه شده، با خود فکر می‌کند: « با این مقدار پولی که به او می ‌دهم باید سر وقت به مطب بیاید. باید احترام بیشتری به بیمارانش بگذارد. باید با ملاحظه ‌تر باشد. باید ...» در پایان، آنچه در او شکل گرفته احساس خشم و آزردگی است.
همه ما فکر می‌کنیم که کارها باید به نحو خاصی انجام شوند، امّا اگر واقع ‌بین باشیم، می‌بینیم که این طور نیست. بر روی آنچه می‌توانید تغییر دهید تمرکز کنید و اگر نتوانستید، آن را به عنوان بخشی از زندگی بپذیرید. سلامت ذهنی و روانی شما مهم‌تر از این است که «نحوه‌ انجام کارها باید چطور باشد.»
 
برچسب ‌زنی
دونا رژیم غذائیش را به طور کامل رعایت نکرده و کمی بیش از مقدار معین غذا خورده است. او فکر می‌کند:«همین روزهاست که از چاقی مثل خرس شوم!»
آنچه دونا انجام داده است در واقع برچسب ناتوان و تنبل‌ زدن به خودش است. او به احتمال زیاد چنین استدلال خواهد کرد که چون نمی‌تواند وزنش را کم کند پس رژیم گرفتن بی فایده است. او اکنون در دام برچسبی که به خودش زده گرفتار آمده است. هنگامی که ما به خودمان برچسب می‌زنیم، رفتارمان را به گونه‌ای تغییر می‌دهیم که آن برچسب ایجاب می کند. البته این ویژگی می‌تواند به صورت مثبت نیز به کار گرفته شود. این کاری است که دونا می‌توانست انجام دهد تا برچسب‌زنی به نفعش تمام شود: او می‌توانست این واقعیت را در نظر گیرد که تاکنون بسیار قوی بوده است، بسیار قوی‌تر از میانگین مردم، زیرا با یکی از نیازهای اساسی بدن، یعنی خوردن، در حال مبارزه بوده است. او سپس می‌توانست خود را به خاطر اشتباهی که از هر انسانی سر می‌زند، ببخشد. این فقط یک عقب‌نشینی موقت بوده و او می‌تواند بر آن غلبه کند. او در کلّ یک آدم بسیار قوی بوده و این را با رعایت رژیم غذایی اثبات کرده است. دونا با این نحو تفکر مثبت، بلافاصله روی مدار صحیح قرار خواهد گرفت و در هدف اصلی وی که کاهش وزن می باشد بدون هیچ وقفه و خللی ادامه می دهد.
 
به خود گرفتن
پسر جین خوب درس نمی‌خواند و نمره‌های بسیارکمی می‌گیرد. او حس می‌کند که مادر بدی است. حس می‌کند که تقصیر اوست که پسرش خوب درس نمی‌خواند.
جین تمام مسئولیت مربوط به چگونگی درس خواندن پسرش را بر عهده می‌گیرد. امّا این نکته را در نظر نمی‌گیرد که پسرش یک انسان مستقل است که نهایتاً خودش مسئول کارهایش می‌باشد. او می‌تواند تا جائی که از دستش برمی‌آید پسرش را راهنمایی کند، امّا در انتها، این پسرش است که فعالیت‌ها و اعمال خود را کنترل می‌کند. بار دیگر که در چنین وضعیتی قرار گرفتید از خود سوال کنید: «اگر این آدم کار در خور ستایش و تحسینی انجام می‌داد آیا به من امتیاز و افتخاری تعلّق می‌گرفت؟» به احتمال زیاد، پاسختان این خواهد بود که: «نه، افتخارش برای خود او خواهد بود.» بنابراین، چرا هنگامی که او کار درخور ستایشی انجام نداده است شما خودتان را سرزنش می‌کنید؟ این کار شما تغییری در رفتار او به وجود نخواهد آورد. فقط خود او می‌تواند این کار را انجام دهد.
راه حل‌هایی که در اینجا ارائه شد برای شرایط متداولی است که ما گاهی خود را در آنها می‌بینیم. اینها را به عنوان یک مثال در نظر بگیرید و خودتان در صدد یافتن راه‌حل‌های مثبت برای افکار منفی‌تان تلاش کنید. ابتدا تشخیص دهید که جزئ کدامیک از موارد فوق هستید و سپس با آن افکار منفی مقابله کنید تا به فکر مثبت دست یابید. افکار خود را تغییر دهید، مطمئن باشید که حالتان هم از آن دنباله روی خواهد کرد. همیشه به یاد داشته باشید که شما همانی هستید که می‌اندیشید!
 
منبع:
 
Schimelpfening, N., (2007). What Are Cognitive Distortions? Retrieved January 23, 2010, from http://depression.about.com/cs/psychotherapy/a/cognitive.htm